ما و هوسِ شاهد و می تا نفسی هست

فروغی بسطامی- غزل شماره 80

ما و هوسِ شاهد و می تا نفسی هست

کی خوشتر از این در همه عالم هوسی هست

ای خواجه بهُش باش که با آن لب می‌ نوش

گر باده به اندازه ننوشی عسسی هست

گر مرد رهی با خبر از نالهٔ دل باش

زیرا که به هر قافله بانگ جرسی هست

یا قافله سالار ره کعبه ندانست

یا آن که به صحرای طلب بار بسی هست

تنها نه همین اسب من اول قدم افتاد

کافتاده در این بادیه هر سو فرسی هست

خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات

مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست

از دیدهٔ دلسوختگان چهره مپوشان

ای آینه هشدار که صاحب نفسی هست

تا داد مرا از تو ستمگر نگرفتند

کس هیچ ندانست که فریاد رسی هست

مرغ دلم از باغ به تنگ است فروغی

تا حلقهٔ دامی و شکاف قفسی هست

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها