مهره توان برد، مار اگر بگذارد

فروغی بسطامی- غزل شماره 153

مهره توان برد، مار اگر بگذارد

غنچه توان چید، خار اگر بگذارد

با همه حسرت خوشم به گوشهٔ چشمی

چشم بد روزگار اگر بگذارد

کام توان یافتن ز نرگس مستش

یک نفسم هوشیار اگر بگذارد

سرخوشم از دور جام و گردش ساقی

گردش لیل و نهار اگر بگذارد

فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ

غیرت باد بهار اگر بگذارد

بوسه توان زد بر آن دهان شکرخند

گریهٔ بی‌اختیار اگر بگذارد

پرده توانم کشید از آن رخ زیبا

کشمکش پرده ‌دار اگر بگذارد

بر سر آنم که در کمند نیفتم

بازوی آن شهسوار اگر بگذارد

وانگذارم به هیچ کس دل خود را

غمزۀ آن دل شکار اگر بگذارد

دست نیابد کسی به خاطر جمعم

زلف پریشان یار اگر بگذارد

هیچ نگردم به گِرد عشق فروغی

جلوهٔ حسن نگار اگر بگذارد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها