رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره ۸
سیه چشم
به کوی وفا می برد باد صبح
پیام از دل ناشکیبای من
سیه کرده چون سرمه روز مرا
سیه چشم بی سرمه زیبای من
چه نازد به عقد ثریا سپهر؟
به نزدیک ماه دل آرای من
که قدری ندارد به تابندگی
ثريای او با ثریای من