رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره 1
منع دل
کردم ز ناله منع دل زار خويش را
انداختم به روز جزا کار خويش را
عيب تو نيست، پيش تو گر قدر من کم است
خود کرده ام پسند خريدار خويش را
رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره 1
منع دل
کردم ز ناله منع دل زار خويش را
انداختم به روز جزا کار خويش را
عيب تو نيست، پيش تو گر قدر من کم است
خود کرده ام پسند خريدار خويش را
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 13 آرزو نیست جز این شیوه ی چشم فریب انگیز او فتنه بارد از نگاه گرم سحرآمیز او گرچه
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 3 انتقام یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما لبخند آفتاب ندیده است بام ما ما را
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 5 خانه سوزی همچو گل سینه ام از آتش دل سوخته است خانه سوزی صفت آتش افروخته است
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 6 خرمن گل گر وفا دور از تو شد ای خرمن گل، دور نیست همدمی با چون تو