مررت بدر فی هواه بحار

مررت بدر فی هواه بحار

راوه بدر و فی الدلال و حاروا

و شاهدت ماء شابه الروح فی الصفا

و یعشق ذاک الماء ما هو نار

و للعشق نور لیس للشمس مثله

فظل دلیل العاشقین و ساروا

عروس الهوی بدر تلالا فی الدجی

علیها دماء العاشقین خمار

ظللت من الدنیا علی طلب الهوی

اضاء لنا غیر الدیار دیار

فشاهدت رکبانا قریحا مطیهم

و کان لهم عند المسیر بدار

فقلت لهم فی ذاک قالوا لفی الهوی

لمن فر من هذا الدیار دمار

و ان شئت برهانا فسافر ببلده

یقال لها تبریز و هی مزار

فیشتم اهل العشق من ترباته

و للروح منها زخرف و سوار

تروح کلیل مظلم فی هوائه

و ترجع مسرورا و انت نهار

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها