تنت زین جهان است و دل زان جهان

تنت زین جهان است و دل زان جهان

هوا یار این و خدا یار آن

دل تو غریب و غم او غریب

نیند از زمین و نه از آسمان

اگر یار جانی و یار خرد

رسیدی بیار و ببردی تو جان

وگر یار جسمی و یار هوا

تو با این دو ماندی در این خاکدان

مگر ناگهان آن عنایت رسد

که ای من غلام چنان ناگهان

که یک جذب حق به ز صد کوشش است

نشان‌ها چه باشد بر بی‌نشان

نشان چون کف و بی‌نشان بحر دان

نشان چون بیان بی‌نشان چون عیان

ز خورشید یک جو چو ظاهر شود

بروبد ز گردون ره کهکشان

خمش کن خمش کن که در خامشی است

هزاران زبان و هزاران بیان

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها