می رسد بوی جگر از دو لبم

می رسد بوی جگر از دو لبم

می برآید دودها از یاربم

می بنالد آسمان از آه من

جان سپردن هر دمی شد مذهبم

اندکی دانستیی از حال من

گر خبر بودی شبت را از شبم

مکتب تعلیم عشاق آتش است

من شب و روز اندرون مکتبم

روی خود بر روی زرد من بنه

دست نه بر سینه‌ام کاندر تبم

گفتمش گویم به گوشت یک سخن

گفت ترسم تا نسوزد غبغبم

گفتمش دور از جمالت چشم بد

چشم من نزدیک اگر چه معجبم

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها