بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم

بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم

تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم

ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم

هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم

تو به رخسار چو ماهی چه لطیفی و چه شاهی

تو مرا پشت و پناهی ز تو آراسته کارم

جز عشقت نپذیرم جز زلف تو نگیرم

که در این عهد چو تیرم که بر این چنگ چو تارم

تن ما را همه جان کن همه را گوهر کان کن

ز طرب چشمه روان کن به سوی باغ و بهارم

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها