من روستازاده ام
که در یکی از رشته کوههای البرز
زاده شده ام
در دامنه ی کوهی
که هیچ کس قادر به وصف آن نیست
کنار سروهای جنگل اسب
استخوانهایم روی شیهه ی اسبان
رم می کردند
در پی آهوئی باشند
تا که از چشمایش پیاده می شود
و به احترام دو زانو کنار چشمه می نشیند
تا آب شیرین بنوشد
از چشمه ی آذر آتش نوشیدم
و در دامنه ی کوههای کبکان
به صید کبک پرداختم
از من جز راستی نخواه
که انگور نوشیدن
از کودکی با من بزرگ شد .
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،شعر نو،علي عربي رمائیل.