کم نیست جگرداری پیران ز جوانها

صائب تبریزی- غزل شماره 826

کم نیست جگرداری پیران ز جوانها

کار دم شمشیر کند پشت کمانها

مفتاح نهانخانۀ اسرار، خموشی است

تا چند بگردی چو زبان گردِ دهانها؟

گویایی جانهاست به گفتار تو موقوف

واکن لب و بگشا گره از رشتۀ جانها

از شرم و حیا پرتوِ رخسار تو افزود

این آینه شد صیقلی از آینه دانها

جز قدّ خدنگ تو که دلها هدف اوست

یک تیر که دیده است که آید به نشانها؟

ابروی تو چون از نگه گرم نشد نرم؟

از آتش اگر نرم شود پشت کمانها

تا شد عرق افشان گل رخسار تو چون ابر

کردند گهرها چو صدف باز دهانها

تا آینۀ روی تو شد انجمن افروز

شد آه گره در جگر لاله ستانها

تا کی زنی ای نکهت گل حلقه بر این در؟

در خلوت ما راه ندارند گرانها

چون آب کز استادن بسیار شود سبز

از مهلت ایّام شود تیره، روانها

تا مهر خموشی نزنی بر لب گفتار

صائب نشوی چون صدف از پاک دهانها

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها