صائب تبریزی- غزل شماره 590
مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را
قبولِ خلق حجاب است از قبول خدا
نهفته دار به مجمع ز خلق، طاعت را
اگر خدای جهان را سمیع می دانی
مکن بلند برای خدا تلاوت را!
به میهمانی مردم مرو، وگر بروی
کم از فضیلت طاعت مدان اطاعت را
بشوی دست ز ورد و نماز، وقت طعام
ز انتظار مکن خون به دل جماعت را
چه لازم است کنی ختم، میهمانی را؟
به مجمعی که روی، ختم کن تلاوت را
مگیر از دهن خلق، حرف را زنهار
به آسیا چو شدی پاس دار نوبت را
ز خُلق خوش، شکر و شیر باش با احباب
ز روی ترش مکن تلخ، کام الفت را
مشو چو بیخبران از مناسبت غافل
مکن به خلوتیان جمع، اهل صحبت را
ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را
درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
کناره گیر و غنیمت شمار عزلت را
اگر قدم نتوانی ز بزم خلق کشید
به گوشِ جان بشنو صائب این نصیحت را