چشم حیران ساخت رویش خطّ مشک اندود را

صائب تبریزی- غزل شماره 49

چشم حیران ساخت رویش خطّ مشک اندود را

آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را

غمزۀ او می کند بیداد در ایّام خط

زهر باشد بیشتر زنبور خاک آلود را

خال او در پردۀ خط همچنان دل می برد

از اثر، شب نیست مانع اختر مسعود را

با کمند زلف پرچین، حسن مغرور ایاز

زود می آرد فرود از سرکشی محمود را

سینه را مجمر کنم تا دل تهی گردد ز آه

نیست بس یک روزن این غمخانۀ پردود را

نگسلد در زیر خاک از ماه، فیض آفتاب

نیست ممکن در نور دیدن بساط جود را

چرخ آهن دل ز سوز دردمندان فارغ است

نیست در مجمر سرایت آه و دود عود را

می توانم عاشقان را کرد خونها در جگر

پاک اگر سازی به خاکم تیغ خون آلود را

می کنم صائب به کار چرخ، آهی عاقبت

چند دارم در جگر این تیغ زهرآلود را؟

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها