کی دست کرم خواجه ز امساک برآرد؟

صائب تبریزی- غزل شماره 4333

کی دست کرم خواجه ز امساک برآرد؟

قارون چه خیال است سر از خاک برآرد؟

از طول امل هر که دهد دام سرانجام

چون موج ز دریا خس و خاشاک برآرد

شد روی ترا پردۀ عصمت خط مشکین

خون مشک چو گردد نفس پاک برآرد

چون فاخته مرغی که ز کوته نظران نیست

در بیضه سر از حلقۀ فتراک برآرد

چون چشم دهم آب ز رویی که حجابش

از خلوت آیینه عرقناک برآرد؟

از پنجۀ شیران نتوان طعمه ربودن

دل چون کسی از دست تو بیباک برآرد؟

در خون دل خود ز شفق غوطه زند صبح

تا یک دو نفس از جگر چاک برآرد

گلها همه تر دامن ومرغان همه بی شرم

زین باغ کسی چون نظر پاک برآرد؟

شد سلسله جنبانِ ستم، حسن ترا خط

چون شعله که دست از خس و خاشاک برآرد

پیداست چه گل چیند ازین باغچه صائب

دستی که در ایام خزان تاک برآرد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها