در مشرب من صبح چه گویم چه اثر داد

صائب تبریزی- غزل شماره 4328

در مشرب من صبح چه گویم چه اثر داد

این شیر مرا غوطه به دریای شکر داد

از رفتن دل چون ندهم پشت به دیوار؟

آسوده شد از سنگ درختی که ثمر داد

شوریده نمی خواست اگر عشق جهان را

در کوچه و بازار مرا بهر چه سر داد؟

هر مور سمندی است کمر بسته درین دشت

زان حسن گلوسوز که لعلت به شکر داد

تا هست نمی در قدح آبلۀ دل

نتوان چو صدف آب رخ خود به گهر داد

تا مرد گرفتارِ نیستان وجودست

چون نی نتواند ز مقامات خبر داد

از حسرت همدرد بجان آمده بودم

آن نرگس بیمار مرا جان دگر داد

بر شعلۀ بیتابی دل هر که سوارست

میدانِ فنا طرح تواند به شرر داد

چون خردۀ من صرف می ناب نگردد؟

مفلس نشود هر که زر خویش به زر داد

هر تاب که از زلف تو مشاطه برون کرد

چون نامۀ پیچیده به آن موی کمر داد

این آن غزل میرفصیحی است که فرمود

بید چمن ما گل خورشید ثمر داد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها