دل کی تهی ز خندۀ طفلانه می شود؟

صائب تبریزی- غزل شماره 4288

دل کی تهی ز خندۀ طفلانه می شود؟

باز این گره ز گریۀ مستانه می شود

دل را بهم شکن که ز عکس جمال یار

آیینۀ شکسته پریخانه می شود

صد پرده دل سیاهتر از خواب غفلت است

بیداریی که خرج به افسانه می شود

ایمن ز تیغ بازیِ برق حوادث است

قانع ز خرمن آن که به یک دانه می شود

این غافلان همان پی آبادی خودند

هر چند گنج قسمت ویرانه می شود

یک بار رو چرا به در دل نمی کند؟

آن سایلی که بر در هر خانه می شود

از حرف و صوت عمر عزیزم به باد رفت

کوته شب دراز به افسانه می شود

از موجۀ سراب شود شوق آب بیش

از ماه کی خنک دل پروانه می شود؟

گر خُلق همچو ملک سلیمان بود وسیع

چون چشم مور، تنگ ز همخانه می شود

زنگ از دل سیه به هوادار می رود

این شمع روشن از پر پروانه می شود

سوراخ می شود دلش از دوری محیط

هر قطره ای که گوهر یکدانه می شود

چون می به پای خفتۀ خُم می رسد به کام

صائب مقیم هر که به میخانه می شود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها