آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود

صائب تبریزی- غزل شماره 4261

آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود

طوطی چو مغز پسته در شکر شود

می خوردن مدام مرا بی دماغ کرد

عادت به هر دوا که کنی بی اثر شود

چون دستگاه عیش به مقدار غفلت است

بیچاره آن کسی که ز خود باخبر شود

با راست رو، زبان ملامت چه می کند؟

چون خار سر ز راه زند پی سپر شود

عزلت گزین که آب به این سهل قیمتی

در دامنِ صدف چو کشد پا گهر شود

هر آرزو که بشکنی امروز در جگر

فردا که این قفس شکند بال و پر شود

آیینه خانه ای است خموشی که هر چه هست

بی گفتگو تمام در او جلوه گر شود

سوزد به داغ غبن، اگر باغ جنت است

سوزد اگر ز کوی تو جای دگر شود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها