با مردم آنچه شعلۀ ادراک می کند

صائب تبریزی- غزل شماره 4194

با مردم آنچه شعلۀ ادراک می کند

کی برق خانه سوز به خاشاک می کند؟

ای عشق غافلی که جدا از حضور تو

آسودگی چه با من غمناک می کند

کی می رسد به اهل جنون عمر اهل عقل؟

مجنون هزار سلسله درخاک می کند

هر کس گره کند به دل از دوست شکوه را

تخم عداوتی است که در خاک می کند

کرده است از ثمر به وصال شکوفه صلح

از خیر هر که سیم و زر امساک می کند

هر چند پا ز کوی خرابات می کشم

دستی بلند در طلبم تاک می کند

از سر گذشتۀ تو چو قمری ز طوق خود

در بیضه فکر حلقۀ فتراک می کند

خواهد به سعی پنجۀ مرجان کند سفید

آن کس که اشک از مژه ام پاک می کند

واعظ ز خبث خُلق دهن را نکرده پاک

دندان خود سفید به مسواک می کند

من چون ز می شکفته نباشم درین چمن؟

کز گریه عذر خواهی من تاک می کند

چون صبح سر زند ز گریبانش آفتاب

هرکس به صدق پیرهنی چاک می کند

امروز غیر طبع سخن آفرین تو

صائب که رتبۀ سخن ادراک می کند؟

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها