صائب تبریزی- غزل شماره 4180
معشوق کی ز اهل هوس یاد می کند؟
شکر کجا ز مور و مگس یاد می کند؟
مرغی که شد ز کاهلی از دست دانه خوار
در آشیان ز کنج قفس یاد می کند
همت ز عاجزان طلبد ظلم وقت عزل
چون شعله شد ضعیف ز خس یاد می کند
پیچد به دست و پای چو زنجیر ناقه را
از بازماندگان چو جرس یاد می کند
شاخ گلی که می کند از سایه سرکشی
صائب کی از اسیر قفس یاد می کند؟