صائب تبریزی- غزل شماره 4155
جمعی که زیر خاک دل پاک می برند
با خود بهشت را به ته خاک می برند
روحی که شد لطیف چو شبنم در این چمن
با صد کمندِ مهر به افلاک می برند
در حشر سر ز روزن جنت بر آورند
آنان که سر به حلقۀ فتراک می برند
جمعی که همچو غنچه کُله کج نهاده اند
چون گل ز باغ سینۀ صد چاک می برند
نتوان به نور شرم به جز پیش پای دید
از حسن، فیض مردم بیباک می برند
هر مال شُبهه ای که بود، چون حرامیان
دست و دهن به آب کشان پاک می برند!
صائب مکن ز چرخ شکایت که عارفان
از سیر گلخن آینۀ پاک می برند