عشاق دل به دیدۀ روشن کشیده اند

صائب تبریزی- غزل شماره 4153

عشاق دل به دیدۀ روشن کشیده اند

چون ذره رخت خویش به روزن کشیده اند

در جلوه گاه حسن تو منصوروار خلق

کرسی ز دار ساخته گردن کشیده اند

منشین فسرده کز پی سامان اشک و آه

آتش ز سنگ و آب ز آهن کشیده اند

گنجور گوهرند گروهی که همچو کوه

درزیر تیغ، پای به دامن کشیده اند

دانند من چه میکشم از عقل بوالفضول

جمعی که ناز دوست ز دشمن کشیده اند

زهاد بهر رشتۀ تسبیح بارها

زنار را ز دست برهمن کشیده اند

ما بیکسیم، ورنه به یک ناله بلبلان

فریادها ز سینۀ گلشن کشیده اند

خوش باش با زبانِ ملامت که رهروان

از بهر خار زحمت سوزن کشیده اند

آیینه هاست حسن لطیف بهار را

این پرده ها که بر رخ گلخن کشیده اند

از بهر چشم زخم، چو زنجیر، عاشقان

بر گرد خویش حلقۀ شیون کشیده اند

سوداییان به آتشِ بی زینهارِ دل

صائب ز ریگ بادیه روغن کشیده اند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها