این آهوان که گردنِ دعوی کشیده‌اند

صائب تبریزی- غزل شماره 4147

این آهوان که گردنِ دعوی کشیده‌اند

خال بیاض گردن او را ندیده‌اند

آنها که وصف میوۀ فردوس می‌کنند

از نخل حسن، سیب زنخدان نچیده‌اند

جمعی که در کمینگه صبح قیامتند

آن سینه را ز چاک گریبان ندیده‌اند

آنان که نسبت تو به آب خضر کنند

از لعل روح‌بخش تو حرفی شنیده‌اند

این کورباطنان که ز حسن تو غافلند

خورشید را به دیدۀ خفاش دیده‌اند

تا لعل آبدار ترا نقش بسته‌اند

آب عقیق و خون یمن را مکیده‌اند

مد رسایی از قلم صنع برده‌اند

تا قامت بلند ترا آفریده‌اند

از شرم نرگس تو غزالان شوخ‌چشم

خود را به زیر خیمۀ لیلی کشیده‌اند

از چشم آهوان حرم حرف می‌زنند

این غافلان نگاه ترا دور دیده‌اند!

خواب فراغت از سر ایام رفته است

تا چشم نیم‌خواب ترا آفریده‌اند

تا قامت بلند تو در جلوه آمده است

مرغان قدس از سر طوبی پریده‌اند

از خجلت رخ تو که خوندارِ لاله است

گل‌ها به زیر شهپر مرغان خزیده‌اند

رخسار توست لالۀ بی‌داغ این چمن

این لاله‌های باغ همه داغ‌ دیده‌اند

در روزگار چهرۀ شبنم فریب تو

گل‌های باغ روی طراوت ندیده‌اند

امروز در قلمرو خواری کشان توست

آن را که مصریان به عزیزی خریده‌اند

صائب به حسن طبع تو اقرار کرده‌اند

جمعی که در نزاکت معنی رسیده‌اند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها