روی ترا به آتش دل‌ها برشته‌اند

صائب تبریزی- غزل شماره 4130

روی ترا به آتش دل‌ها برشته‌اند

لعل ترا به خون جگرها سرشته‌اند

ای شاخ گل ببال که در مزرعِ وجود

چون خال دل‌فریب تو تخمی نکشته‌اند

ظاهر نمی‌شود که چه مضمون دلکش است

هرچند خط سبز ترا خوش نوشته‌اند

دل را به آب دیدۀ خونبار تازه دار

کاین دانه را به زحمت بسیار کشته‌اند

از کجروی عنان نگه را کشیده دار

کاین تار را به دقت بسیار رشته‌اند

اوراق چرخ زیر و زبر گشته سال‌ها

تا نسخۀ وجود تو بیرون نوشته‌اند

نان تو چون فطیر بماند در این تنور؟

با دست خود خمیر تو در هم سرشته‌اند

از دودش آفتاب قیامت زبانه‌ای است

در آتشی که دانۀ ما را برشته‌اند

جمعی که سایه بر سر افتادگان کنند

در سایۀ حمایت بال فرشته‌اند

ایمن مشو که نیست مگر بهر امتحان

صائب اگر عنان تو از دست هشته‌اند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها