در کوی عشق بر رخ کس در نبسته‌اند

صائب تبریزی- غزل شماره 4129

در کوی عشق بر رخ کس در نبسته‌اند

این در به روی مؤمن و کافر نبسته‌اند

در پلۀ صفای نظر خوب و بد یکی است

بر هیچ روی آینه را در نبسته‌اند

خود بین نمی‌شود نرود خشک لب به خاک

این سد همین به روی سکندر نبسته‌اند

با آتشین نفس چه کند مهر خاموشی؟

هرگز به موم روزن مجمر نبسته‌اند

از اهل دل چگونه شمارند غنچه را؟

هرگز چو اهل دل به گره زر نبسته‌اند

در خاک، اهل شوق همان در کشاکشند

مانند خواب، نقش به بستر نبسته‌اند

صائب درین چمن که پر از نقش دلکش است

نقشی ز خط یار نکوتر نبسته‌اند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها