صائب تبریزی- غزل شماره 4127
آنان که دل به معنی بیگانه بسته اند
بر روی آفتاب در خانه بسته اند
آنها که دیده از رخ جانانه بسته اند
بر آفتاب روزن کاشانه بسته اند
عاشق چرا دلیر نباشد به سوختن؟
کز شمع، نخلِ ماتمِ پروانه بسته اند
بر روی خویشتن در حاجت گشوده اند
بر سایل آن کسان که در خانه بسته اند
بگذر ز کفر و دین که به مقصد رسیدگان
اول نظر ز کعبه و بتخانه بسته اند
لعن یزید، تلخیِ حرمت ز می بَرَد
بر روی ما عبث در میخانه بسته اند
فردا جواب ساقی کوثر چه می دهند؟
آنها که آب بر لب پیمانه بسته اند
صائب حضور اگر طلبی ترک عقل کن
کاین در به روی مردم فرزانه بسته اند