از روی درد هر که ز دل آه می کشد

صائب تبریزی- غزل شماره 4111

از روی درد هر که ز دل آه می کشد

بی چشم زخم یوسفی از چاه می کشد

بی آه گرم نیست دل دردمند عشق

شمعی که روشن است مدام آه می کشد

در زلف دود شعله حصاری نمی شود

بیهوده ابر پرده بر آن ماه می کشد

شمعی که دیده است سرانجام خامشی

گردن در انتظار سحرگاه می کشد

بردوش خلق بار بود زندگانیش

هر کس که بار خلق به اکراه می کشد

تا روی آتشین تو در بزم دیده است

پیوسته شمع جای نفس آه می کشد

شوخی که رم ز دیدن پنهان من کند

با مدعی جناغ به دلخواه می کشد

افتاده جذبۀ طمع زرد رو بلند

این کهربا ز کاهکشان کاه می کشد

از اشتیاق چهرۀ چون آفتاب توست

نیلی که آه من به رخ ماه می کشد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها