پیری که بار عشق به دوش رضا کشد

صائب تبریزی- غزل شماره 4106

پیری که بار عشق به دوش رضا کشد

در گوش چرخ حلقه ز قد دوتا کشد

تا حفظ آبروی قناعت میسرست

خاکش به سر، که منت آب بقا کشد

نتوان به پای سعی دویدن ز خویشتن

کو دست جذبه ای که گریبان ما کشد؟

ایمن مشو به پاک نهادی ز جور چرخ

چون دانه پاک شد تعب آسیا کشد

گشتیم گرد عالم و در یک گل زمین

خاری نیافتیم که دامان ما کشد

داغم که خار خار طلب آفتاب را

چندان امان نداد که خاری ز پا کشد

صائب مقام امن درین روزگار نیست

خود را مگر کسی به حریم رضا کشد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها