عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد؟

صائب تبریزی- غزل شماره 4076

عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد؟

از موج، آبِ مرده به دریا کجا رسد؟

در وادیی که خضر در او موج می زند

ما ایستاده ایم که بانگ درا رسد

در زاهدان سماع سرایت نمی کند

شاخ بریده را چه مدد از صبا رسد؟

در ترک خواهش است اگر هست دولتی

نعمت فزون به مردم بی اشتها رسد

پیچد به دست و پای مگس دام عنکبوت

زور فلک به مردم بی دست و پا رسد

در پیری از سعادت دنیا چه فایده؟

آخر به استخوان چه ز بال هما رسد؟

چشم صفا ندارم ازین تیره خاکدان

یعقوب را چه روشنی از توتیا رسد؟

صائب ز چشم او طمع مردمی خطاست

بیمار چون به درد دل خلق وا رسد؟

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها