پیش نسیم صبح، گل آغوش باز کرد

صائب تبریزی- غزل شماره 4059

پیش نسیم صبح، گل آغوش باز کرد

از پاکدامنان نتوان احتراز کرد

از وصل ساختم به نظر بازی خیال

بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد

از یک نگاه برد دل و دین و هوش من

این کعبتین، چشم مرا پاکباز کرد

گردید از شکنجۀ بیچارگی خلاص

از چاره هر که رو به در چاره ساز کرد

محمود اگر چه بتکده ها را خراب ساخت

زیر و زبر به نیم نگاهش ایاز کرد

دریا نشُست گرد خجالت ز چهره اش

سیلی که بر خرابۀ ما ترکتاز کرد

از سادگی به مهرۀ گل ساخت از گهر

دل را تسلی آن که به عشق مجاز کرد

قانع ز دام خود به مگس شد چو عنکبوت

زاهد که پیش خلق نماز دراز کرد

شد طشت آتش افسر زر در نظر مرا

تا عشق او به داغ مرا سرفراز کرد

کوتاه ساخت دست دراز کریم را

در عرض حاجت آن  که سخن را دراز کرد

صائب نیازمندی من گشت بیشتر

چندان که یار در دل من خون ز ناز کرد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها