مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد؟

صائب تبریزی- غزل شماره 4049

مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد؟

برگ خزان رسیده به بستان که می‌برد؟

دیوانه‌ای به تازگی از بند جسته است

این مژده را به حلقۀ طفلان که می‌برد؟

اشک من و توقع گلگونهٔ اثر؟

طفل یتیم را به گلستان که می‌برد؟

جز من که باغ خویشتن از خانه کرده‌ام

در نوبهار سر به گریبان که می‌برد؟

جز قطره‌های آبلۀ پای رهروان

لب‌تشنگی ز خار مغیلان که می‌برد؟

اکنون که یافت چاشنی سنگ کودکان

دیوانۀ مرا به بیابان که می‌برد؟

هر مشکلی که هست، گرفتم گشود عقل

ره در حقیقت دل انسان که می‌برد؟

جوش شراب دایم و از گل دوهفته است

از پای خم مرا به گلستان که می‌برد؟

سر باختن درین سفر دور دولت است

ورنه طریق عشق به پایان که می‌برد؟

صائب سواد شهر مرا خون مرده کرد

این دل رمیده را به بیابان که می‌برد؟

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها