کنون که ناخنِ تدبیر من شکسته دمید

صائب تبریزی- غزل شماره 4030

کنون که ناخنِ تدبیر من شکسته دمید

ز چشمِ آبله ام خار دسته دسته دمید

درین چمن که گلش خار در بغل دارد

خوشا کسی که چو بادام چشم بسته دمید

بغیر داغ که صد برگ گشت از ناخن

چه گل مرا دگر از طالع خجسته دمید؟

ز تنگ گیری این روزگار در عجبم

که صبحِ خنده چسان از دهان پسته دمید؟

چه فتنه ای تو که سنبل به آن دماغ بلند

ز شوق خدمت زلفت کمر نبسته دمید

چنان غبارِ کدورت گرفت عالم را

که صبح نور ز آیینه زنگ بسته دمید

نظر به لاله و گل چون سیه کنم صائب؟

مرا که سنبل آه از دل شکسته دمید

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها