گرسنه چشم کجا سیر از نوال شود؟

صائب تبریزی- غزل شماره 3977

گرسنه چشم کجا سیر از نوال شود؟

که بر حریص لب نان لبِ سؤال شود

به خار و خس نتوان سیر کرد آتش را

که حرص خواجه یکی صد ز جمع مال شود

ز خون صید حرم رنگ تیغ او نگرفت

کجا به گردن او خون من وبال شود؟

مریز آب رخ خود که در کنار محیط

صدف ز بی گهریها کف سؤال شود

نرفت زنگ ملال از دلم به بادۀ ناب

ز آب، سبزه محال است پایمال شود

امیدها به خطش داشتم، ندانستم

که روز من شب ازان عنبرین هلال شود

غرور حسن ز خط بیش شد، که دارد یاد

که حاکم از رقم عزل مُستَمال شود؟

کسی که خیمه برون زد ز خویش چون مجنون

سیاه خیمه اش از دیدۀ غزال شود

تأمل آینۀ فکر را کند روشن

که آب، صائب از استادگی زلال شود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها