صائب تبریزی- غزل شماره 3954
مکن ملاحظه از آهم ای بهشت وجود
که عود مجمر آزادگان ندارد دود
تو از کدام خیابانی ای نهال بهشت؟
که در رکاب تو آمد قیامت موعود
مبین به چشم حقارت به هیچ خصم ضعیف
که پشه گرد برآورد از سر نمرود
درین دوهفته که مهمان این چمن بودم
ز شور نالۀ من چشم شبنمی نغنود
ز خاکساری بد باطنان فریب مخور
شود گزنده چو زنبور گشت خاک آلود
بلند نام به لافِ گزاف نتوان شد
به بال کرکس نتوان به چرخ کرد صعود
به گوش هر که رسیده است نالۀ عشاق
نوای آهن سردست نغمۀ داود
به عود، شعله برات مسلمی می داد
به زهد خشک اگر آب روی می افزود
چو پسته زود سر خویش می دهد بر باد
کسی که رخنۀ لب را نمی کند مسدود
جواب آن غزل مولوی است این صائب
که در هوای وی است آفتاب چرخ کبود