صائب تبریزی- غزل شماره 3950
سپندِ خال لبت آتشین عذارانند
به خون تپیدۀ لعل تو تاجدارانند
اگر چه سبعۀ سیاره گردشی دارند
نظر به شعلۀ خوی تو نی سوارانند
نوشته است به روی بتان به خط غبار
که آفتاب رخان صید خاکسارانند
حریم خلد برین جای شمع ماتم نیست
مرو گرفته به بزمی که میگسارانند
کراست زهره که برحرف او نهد انگشت
که زیر مشق خطش آتشین عذارانند
نظر به خط و رخ یار کن که پنداری
در آفتاب قیامت گناهکارانند
جواب آن غزل حافظ است این صائب
که مستحق کرامت گناهکارانند