صائب تبریزی- غزل شماره 3909
کسان که جانب هم را نگاه می دارند
در آفتاب قیامت پناه می دارند
هر آنچه قابل دلبستگی است، پاکدلان
به تیغِ قطعِ تعلق نگاه می دارند
گره ز کار گروهی گشاده گردد زود
که چون حباب سر بی کلاه می دارند
جماعتی که ز روز حساب آگاهند
نفس شمرده تر از صبحگاه می دارند
ز نامۀ سیه خویش نیستم نومید
امید بیش به ابر سیاه می دارند
ز خار و خس گل بی خار می رسد به نسیم
سبکروان چه از غم از خار راه می دارند؟
بر آن گروه حلال است لاف خودداری
که از جمال تو پاس نگاه می دارند
به هیچ عذر ندارند حاجتی صائب
جماعتی که حجاب از گناه می دارند