ز خندۀ تو گره در دلی نمی ماند

صائب تبریزی- غزل شماره 3896

ز خندۀ تو گره در دلی نمی ماند

تو چون گشاده شوی مشکلی نمی ماند

اگر بهار تویی، شوره زار گلزارست

اگر کریم تویی، سایلی نمی ماند

به حرف اگر ندهم دل ز بی شعوری نیست

تو چون به حرف درآیی دلی نمی ماند

جهان به دیدۀ ارباب معرفت هیچ است

چو حق ظهور کند باطلی نمی ماند

اگر چه منزل این راه دور بسیارست

تو چون ز خود گذری منزلی نمی ماند

هزار بار به از آمدن بود رفتن

ز زندگانی اگر حاصلی نمی ماند

تمام مشکل عالم درین گره بسته است

چو دل گشاده شود مشکلی نمی ماند

صریر کلک تو می آورد جنون صائب

به مجمعی که تویی عاقلی نمی ماند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها