سبکروی که ز سر پا نمی تواند کرد

صائب تبریزی- غزل شماره 3772

سبکروی که ز سر پا نمی تواند کرد

سفر چو قطره به دریا نمی تواند کرد

ز بس که منفعل از کرده های خویشتن است

فلک نگاه به بالا نمی تواند کرد

کسی که سیر پریخانۀ قناعت کرد

نظر به شاهد دنیا نمی تواند کرد

کسی که در دل ما جای خویش وا نکند

دگر به هیچ دلی جا نمی تواند کرد

چنان ز نالۀ بلبل فضای باغ پُرست

که غنچه بند قبا وا نمی تواند کرد

به کام هرکه کشیدند شهد خاموشی

لب از حلاوت آن وا نمی تواند کرد

مسیح اگرچه کند زنده مرده را صائب

علاج درد دل ما نمی تواند کرد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها