گلی که از عرق شرم دیده بان دارد

صائب تبریزی- غزل شماره 3732

گلی که از عرق شرم دیده بان دارد

خط امان ز شبیخون بلبلان دارد

به عشق نسبت خاصی است ناتوانان را

گهر علاقه دیگر به ریسمان دارد

فراغ بال ز مرغان این چمن مطلب

که گر همای بود درد استخوان دارد

فغان که آینه رخسار من نمی داند

که آشنایی تردامنان زیان دارد

بجان رساند مرا داغ دوستان دیدن

چه دلخوشی خضر از عمر جاودان دارد؟

چرا ز غیرت، پروانه خویش را نکشد؟

که شمع با همۀ انجمن زبان دارد

وفا به وعده نکردن خلاف آداب است

وگرنه شکوۀ ما مهر بر زبان دارد

چه حالت است من خسته را نمی دانم

که هرچه جز دل خود می خورم زیان دارد

لباس ماتم بلبل همیشه آماده است

به هر چمن که در او زاغی آشیان دارد

چگونه دیدۀ صائب گهرفشان نشود؟

که رو ز ملک خراسان به اصفهان دارد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها