صائب تبریزی- غزل شماره 3717
نشاط عالم فانی ملال میآرد
چو لاله دل سیهی رنگ آل میآرد
مرا ز کاهش ماه تمام، روشن شد
که هر کمالی با خود زوال میآرد
فریب زینت دنیا مخور ز سادهدلی
که گوشوار زرش گوشمال میآرد
نفس درازی بیجا کمند آفتهاست
به گله گرگ سگ هرزه نال میآرد
اگر عرق، نکند پردهداری رویش
که تاب شعشعۀ آن جمال میآرد؟
به می شکسته شود گر خمار مخموران
مرا نظارهٔ ساقی به حال میآرد
کسی که رام کند آهوان وحشی را
ترا به خون جگر در خیال میآرد
نظر ز لفظ به معنی است موشکافان را
مرا به دام کجا خط و خال میآرد؟
خیال آن دهن و فکر آن میان صائب
مرا به عالم فکر و خیال میآرد