تا نهال تو قد از گلشنِ تقدیر کشید

صائب تبریزی- غزل شماره 3649

تا نهال تو قد از گلشنِ تقدیر کشید

سرو را فاخته از طوق به زنجیر کشید

هرگز از سیل گرانسنگ، عمارت نکشد

آنچه ویرانه ام از منت تعمیر کشید

عشق خوش سهل برآورد مرا از دو جهان

نتوان موی چنین از قدح شیر کشید

نتوانست دل سخت ترا نرم کند

آه گرمم که گلاب از گل تصویر کشید

قدم راست روان خضر ره توفیق است

سر چو پیکان نتوان از قدم تیر کشید

بالش از دامن حوران بهشتی نکند

خواب ما بس که پریشانی تعبیر کشید

در خم زلف گرهگیر تو عاجز شده است

دل صائب که عنان از کف تقدیر کشید

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها