صائب تبریزی- غزل شماره 3554
دار هر چند به ظاهر ز ثمر عور بود
ثمر پیشرس او سر منصور بود
بهتر از دیدن سیمای گرانجانان است
بندبند من اگر در ته ساطور بود
خلوت خویش اگر بیضۀ عنقا سازم
گوشم از جوش سخن خانۀ زنبور بود
چون نسیم سحر از بس که سبک می گذرم
پای من دستِ حمایت به سر مور بود
شور عالم همه از پستۀ لب بستۀ توست
ورنه در ساغر محشر چه قدر شور بود؟
بندۀ حسن خداداد شوم همچو کلیم
آتش داغ من از مجمرۀ طور بود
چاک در پردۀ زنبوری انگور افکند
شیوۀ دختر رز نیست که مستور بود
عیش بی غم نتوان یافت به عالم صائب
نیش زنبور نهان در دل انگور بود