صائب تبریزی- غزل شماره 3544
درد را سوختگان تو به درمان ندهند
جگر تشنه به سرچشمۀ حیوان ندهند
بیقراران تو چون دامن صحرا گیرند
خار را فرصت گیرایی دامان ندهند
علم رسمی ورق سینه سیه ساختن است
عارفان کودک خود را به دبستان ندهند
روزگاری است که بی پای ملخ، نزدیکان
مور را راه سخن پیش سلیمان ندهند
تا درین باغ چو شبنم نشود آب دلت
ره به سرچشمۀ خورشید درخشان ندهند
این چه رسمی است که ارباب سخاوت صائب
به کسی تا دل خود را نخورد نان ندهند