قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند

صائب تبریزی- غزل شماره 3500

قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند

پای رفتار شکستند و عنانم دادند

آب را در جگر سنگ حصاری کردند

جگری تشنه تر از ریگ روانم دادند

ظاهر و باطن من آینۀ یکدگرند

سینه ای صافتر از آب روانم دادند

چشم پوشیده تماشای رخش می کردم

به چه تقصیر دو چشم نگرانم دادند؟

خامه ام، گفت و شنیدم به زبان دگری است

من چه دانم چه سخنها به زبانم دادند

سالها در پی بی نام و نشانان رفتم

تا به سر منزل مقصود نشانم دادند

لب پرخنده گرفتند گر از من صائب

به تلافی مژۀ اشک فشانم دادند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها