صائب تبریزی- غزل شماره 3497
قسمتی در خور هرکس چو ز اول دادند
بیقراری به من و خواب به مخمل دادند
چون سر از کوچۀ زنجیر نیارم بیرون؟
که عنانم به کف زلف مسلسل دادند
چشم هرسوی مگردان که درین تنگ بساط
خواب آسودگیی بود، به مخمل دادند
مژدۀ آمدنت سنگ به محفل برساند
برگ برگ چمن آیینه به صیقل دادند
شکر این تلخ نگاهان به چه عنوان گویم؟
که به من شهد ز پیمانۀ حنظل دادند
تن به مالش ده و از دردسر آزاد نشین
لوح تعلیم به دست تو ز صندل دادند
موسم عالم آب است برون آ صائب
سبزه ها بوسه به کنج لب جدول دادند