هر گروهی به دلیل دگر آویخته اند

صائب تبریزی- غزل شماره 3488

هر گروهی به دلیل دگر آویخته اند

بوشناسان به نسیم سحر آویخته اند

بهر فردوس گروهی که ز دنیا گذرند

از هوایی به هوای دگر آویخته اند

رگ خامی رسنِ گردن منصور شده است

میوۀ پخته کجا از شجر آویخته اند؟

پرده بردار که چون ابر پریشان گردد

هر حجابی که ز پیش نظر آویخته اند

تا به آن موی میان کس نتواند ره برد

زلف مشکین ترا تا کمر آویخته اند

چشم شوخ تو به عیب دگران مشغول است

ورنه صد آینه در رهگذر آویخته اند

غافلند از دل پر آبلۀ خود صائب

ساده لوحان که به عقد گهر آویخته اند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها