دیگر از پرده برون نغمۀ طنبور آمد

صائب تبریزی- غزل شماره 3474

دیگر از پرده برون نغمۀ طنبور آمد

باز ناخن زن دلهای پر از شور آمد

از دم سرد خزان بر گل صد برگ نرفت

آنچه بر زخم من از مرهم کافور آمد

نوش این نشأه یقین شد که نباشد بی نیش

تا ز تنگ شکر یار برون مور آمد

لب ببند از سخن حق که ازین راهگذر

عالمی تیغ به کف بر سر منصور آمد

آن که چشمش پی عیب دگران است چهار

چون به عیب خودش افتاد نظر، کور آمد

گرو از برق، پی مطلب دنیا می برد

آن که پا مرکب چوبین به لب گور آمد

کردم انگشت ز عیب دگران تا کوتاه

سالم انگشت من از خانۀ زنبور آمد

تا به دامان قیامت رود از چشمش آب

هرکه را در نظر آن چهرۀ پرنور آمد

نالۀ بلبل سودازده شد پرده نشین

تا به سیر چمن آن غنچۀ مستور آمد

صائب از شمع به بال و پر پروانه نرفت

آنچه از دوری او بر من مهجور آمد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها