هر که زشت است همان زشت به عقبی خیزد

صائب تبریزی- غزل شماره 3401

هر که زشت است همان زشت به عقبی خیزد

کور از خواب محال است که بینا خیزد

خازنِ مرگ مبدّل نکند گوهر را

جاهل از خواب محال است که دانا خیزد

ننگِ همت بود از هیچ فشاندن دامن

سهل زُهدی است که کس از سر دنیا خیزد

حاصلش ماندگی و آبلۀ پا باشد

هر که بی جاذبۀ آن طرف از جا خیزد

روی در قبلۀ عشق است همه عالم را

منزلش بحر بود سیل ز هرجا خیزد

رحمت از چهرۀ دل گرد گنه پاک کند

تیرگی از دل سیلاب به دریا خیزد

هر نسیمی که به گِرد سر یوسف گردد

آه بیطاقتی از جان زلیخا خیزد

گر چنین دست برآرند بزرگان به طمع

ابر چون پنبۀ افشرده ز دریا خیزد

شمع بینش شود از خاک شهیدان روشن

نرگس از تربت این طایفه بینا خیزد

گر به بالین من خسته دل آید صائب

رنگ اعجاز ز سیمای مسیحا خیزد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها