پرستاری دل افگار را دشوار می باشد

صائب تبریزی- غزل شماره 3109

پرستاری دل افگار را دشوار می باشد

از ان پیوسته چشم دلبران بیمار می باشد

مدار از خال روی ساده رویان چشم دلجویی

که در دوران خط این نقطه با پرگار می باشد

مبین در دور خط گستاخ خال عنبرینش را

که چون زنبور خاک آلود بی زنهار می باشد

مرا از بهله ظاهر شد که بی قالب تهی کردن

به دست آوردن موی میان دشوار می باشد

غبار دیدۀ یعقوب می پوشد نظرها را

وگرنه یوسف ما بر سر بازار می باشد

مبند از حرف شیرین لب که چون طوطی خمُش گردد

گران بر خاطر آیینه چون زنگار می باشد

ز جان نگسسته نتوان در حریم عشق محرم شد

که اینجا رشتۀ جان بر کمر زنار می باشد

مزن بر هیچ رهرو طعن گمراهی درین وادی

که از هر دل رهی پنهان به کوی یار می باشد

مشو زنهار در دولت ز حال دوستان غافل

که این خواب گران با دولت بیدار می باشد

اگر خواهی به بدمستی نیفتد بر زبان نامت

مخور زنهار می جایی که یک هشیار می باشد

نپردازد به تعمیر تن خاکی دل روشن

که پشت آیینه را پیوسته بر دیوار می باشد

اگر داری سر شهرت، غریبی بر وطن بگزین

که گل را خودنمایی بر سر دستار می باشد

ز اشک لاله گون مگذار خالی چشم را صائب

که چون ساغر تهی گردید بر دل بار می باشد

 

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها