کجا تدبیر پیران کهنسال از جوان خیزد؟

صائب تبریزی- غزل شماره 3040

کجا تدبیر پیران کهنسال از جوان خیزد؟

نیاید از دم تیغ آنچه از پشت کمان خیزد

به زور عجز، تمکین بزرگی برنمی آید

به اندک ناله ای فریاد از کوه گران خیزد

سرایت می کند در ظالمان آزار مظلومان

که فریاد از دل سخت کمان پیش از نشان خیزد

مشو در دور خط از فتنۀ رخسار او ایمن

که گرد فتنه بیش از دامن آخر زمان خیزد

پشیمانی ندارد خنده بر وضع جهان کردن

ندارد گریه در پی خنده ای کز زعفران خیزد

فسان شمشیر را در خونفشانی تیز می سازد

نباشد چون دل سنگین، چه از تیغ زبان خیزد؟

دل سنگین گرفتم آب شد از شرم عصیانم

به یک شبنم چه گرد از چهرۀ این بوستان خیزد؟

گرانتر شد ز باد صبح خواب این گرانجانان

به سیلاب فنا از جا مگر این کاروان خیزد

در آن گلشن که صائب غنچۀ منقار بگشاید

به جای ناله از آتش زبانان الامان خیزد

 

 

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها