صائب تبریزی- غزل شماره 3001
مرا پیمانه کی سیر از شراب ناب میسازد؟
کجا ریگ روان را شبنمی سیراب میسازد؟
سفیدیهای مو گفتم پر و بالم شود، غافل
که غفلت بادبان را پردههای خواب میسازد
به دریا میرساند سیل خاک پای در گل را
خوشا احوال آن سالک که دل را آب میسازد
ز هر خامی نمیآید فریب پختگان دادن
تسلی کی دل پروانه را مهتاب میسازد؟
لطیف افتاده و بیرنگ چندان آب این دریا
که ماهی را ز هجر خویشتن قلاب میسازد
عبث خم در خم من دارد آن ابرو کمان صائب
دل هرجایی من کی به یک محراب میسازد؟