یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما

صائب تبریزی- غزل شماره 273

یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما

در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما

در چنین راهی که مردان توشه از دل کرده اند

ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریم ما

منزل ما همرکاب ماست هر جا می رویم

در سفرها طالع ریگ روان داریم ما

همچنان در قطع راه عشق کندی می کنیم

گر چه از سنگ ملامت صد فسان داریم ما

چیست خاک تیره تا باشد تماشاگاه ما؟

سیرها در خویشتن چون آسمان داریم ما

قسمت ما چون کمان از صید خود خمیازه ای است

هر چه داریم از برای دیگران داریم ما

در بهار ما خزانها چون حنا پوشیده است

گر چه در ظاهر بهار بی خزان داریم ما

همّت پیران دلیل ماست هر جا می رویم

قوّت پرواز چون تیر از کمان داریم ما

گر چه می دانیم آخر سر بسر افسانه ایم

پنبه ها در گوش از خواب گران داریم ما

نیست جان سخت ما از سختی دوران ملول

زندگانی چون هما از استخوان داریم ما

گر چه غیر از سایه ما را نیست دیگر میوه ای

منّت روی زمین بر باغبان داریم ما

گر چه صائب دست ما خالی است از نقد جهان

چون جرس آوازه ای در کاروان داریم ما

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها